معمولا باورهای فلاسفه را بر نمی تابیم!
معمولا باورهای فلاسفه را برنمی تابیم. فلاسفه سوالات سرکوب شده ی کودکی ما را به یادمان می آورند و از پاسخ های تکراری و نخ نما شده ی تاریخی برحذرمان می دارند. این سوال می تواند بسیار ساده باشد. مثلا آیا من می توانم بیاندیشم؟ آیا عقل من کامل است؟ آیا کبوتر را می بینم؟ این سوالات به قدری کودکانه و دقیق هستند که هر روح زنده ای آن را می فهمد! دشواری پاسخ به این سوالات کودکانه انسان را به تکاپو وامی دارد زیرا ذهن کودکان جواب های سنگین را بر نمی تابد. فلاسفه از جواب های تکراری و نخ نما بدشان می آید و زود گوشه نشین می شوند. کمتر فیلسوفی مدیر اجرایی کشورهاست!!!!!!! به همین دلیل مدیران اجرایی را از افرادی برمیگزینند که زیاد سوال نپرسند و بیشتر اجرا کنند!!!!!!! از عادات ذهنی فیلسوفان پرسشگری و زیاد فکر کردن است. آنها سوالات متنوعی دارند که جوابی جز برای خودشان در بر ندارد. آیا خندیدن یک فیلسوف را دیده اید؟ این یک سوال دشوار است. فلاسفه به ندرت می خندند زیرا اندیشه ی خندیدنی در جهان نمی بینند. از نگاه آنها طنزی که باعث خندیدن می شود از عدم شناخت عاداتی است که در ما تکرار شده است. فلاسفه معمولا دارای نوعی خلسه و در خود فرورفتن هستند. به ظاهر می بینند و می شنوند ولی نمی توانند حالات فکری خود را با شما تقسیم کنند زیرا دستگاه فلسفی ذهنی آنها با شما فرق می کند. فیلسوف با دستگاه فلسفی ذهنی خودش مفاهیم را بررسی می کند و این دستگاه فلسفی در اختیار شما نیست.
ما از کودکی در مدرسه آموخته آیم که علم جزميت و قطعیت دارد. 2+2=4 و کرم ها از زیر زمین روی خاک می آیند. ولی مواظب کلکی که در آموزش به ما زده اند نبودیم. در جهان واقعی هیچ گاه دو مداد با دو مداد ، چهار مداد نیست زیرا در ساختمان ذرات خود متفاوت هستند. هر مدادی شمارش ذرات خودش را دارد که با دیگری در عمل قطعا متفاوت است و اصلا هیچ شباهتی ندارد. هیچ وقت انتزاع ریاضی بدون اغماض خطای اصول موضوعه نبوده است. یک صفری تعریف شده است که به طور نمادین خودش معنی هیچ چیز می دهد ولی معنی تهی نمی دهد ولی در مساله های فیزیک معنی شروع و در معادلات معنی شرط مرزی و دهها نوع تعریف دیگر می دهد.به راستی صفر انفجار بیگ بنگ چه معنایی دارد؟؟؟؟؟
علم فقط یک سری قواعد اعتباری خوش تعریف و دم دستی است. چون مهندسی به علمی نیاز دارد که بتواند برای ما هواپیما و دارو و واکسن بسازد. ولی مهندس نیازی به فلسفه نداشته که به کارش بیاید. به نظرم علم ساینس کف ظرفیت دانش بشری است نه سقف آن. ادبیات و دیسیپلینها و فلسفه بنیادی تر هستند و بلندتر ولی توجه دولتها به ویژه در امور نظامی و استثمار ملتها مانع از رشد ادبیات و فلسفه و دیسیپلینها شده است. امپراتوری کتاب نخواندن غوغا کرده است. انیشتین می گوید اینکه چرا می فهمیم شگفت انگیزتر از این است که چه چیزی را بفهمیم!!!!!
اینکه یک پنگوئن از بین جمعیت 4 میلیونی پنگوئن ها فرزندش را تشخیص می دهد ، اینکه الکترون می فهمد ذره ی روبرویش فوتون است یا الکترون ، اینکه درخت می داند کی باید از خواب زمستانی بیدار شود بسیار شگفت انگیز از این هاست که در کتابهای رسمی علوم می نویسند.
فیزیک از جایی آغاز می شود که علم فیزیک متداول و حل المسایل ها به پایان می رسد. سوالات کنکور تفاله های دانش تاریخی بشری هستند.
علم ساینس یک راه جواب دادن به سالها سوال کودکی ماست. اصل سوالات در کودکانه های ادبیات ماست. خدا کجا نیست؟ چرا ابر روی خانه ی ما نمی نشیند؟ چرا قورباغه را با ق هم می نویسند؟ چرا ما حرف می زنیم؟ چرا ما می فهمیم؟ علم و فلسفه ی مدرن در کشور ما استریل و اخته آموزش داده می شوند چون از زیرپا خالی شدن باورهایمان در برخورد با پرسش های تاریخ مان میترسیم و تا حدی هم از فلسفه.
نظرات (0)